پژوهش من

دموکراسی، مدرنیته و تحلیل اجتماعی

پژوهش من

دموکراسی، مدرنیته و تحلیل اجتماعی

نگاهی به میشل فوکو

میشل فوکو

Michel Foucault

1984 - 1926

میشل فوکو حاصل ازدواج والدینی پزشک است. مواجهه با حمله‌ی آلمان و جنگ جهانی و درک مسأله‌ی اثرگذار مرگ در نوجوانی چنان بر ذهن او سنگین آمد که تحلیل مرگ در آثار بعدی او جایگاهی ویژه یافت. او که علایق همجنس گرایانه اش از نوجوانی حس اقلیت بودن و دگرباش بودن به وی داده بود پس از آشنایی با فلسفه نزد مرلوپونتی و ژان هیپولیت بیش از پیش به دنیای دگراندیشی ورود نمود. زندگی در دوره‌ی انقلاب های آزادی بخش ، دانشجویی و جهان سومی توجه او را به اندیشه های متفاوت بیشتر نمود.  استیلای حزب کمونیست در روشنفکری و سیاست فرانسه و به ویژه برخورد حزب با آلتوسر که لزوم قطع رابطه ی وی با دوست دخترش را به وی ابلاغ نمود این فکر را به ذهن فوکو متبادر کرد که اقلیت ها همیشه اقلیت نیستند و توانایی حذف دیگران در برخی اندیشه های اقلیتی رشد شگفتی می تواند داشته باشد. این مسأله با جدا شدن وی از کلوپ همجنس گرایان بیشتر پیگیری شد. فضای ضدفاشیستی و مهم شدن اقلیت ها در بحث های دموکراسی نه تنها در فوکو که تا حدودی ارمغان فضای اجتماعی و فکری دوره ی او بود.  

اهمیت یافتن مفهوم  جهان سوم  در اندیشه ی دانشگاهیان غربی نیز بر نگرش او بی تأثیر نبود. اظهار نظر او درباره ی ایران که روح جهان بی روح است در کشورمان معروف می باشد. او این جمله را از مارکس نقل کرد، آنجا که مارکس دین را روح جهان تهی شده از روح می نامد و پس از آن، دین مورد بررسی خود را تبدیل شده به افیون توده ها معرفی می کند. به هر حال، فوکو در روند حذف دگراندیشان پس از انقلاب اسلامی در نامه ای به مهندس بازرگان اعتراض خود را بیان نمود. 

 از این نمونه وقایع در زندگی وی بسیار است. مانند ضرب و شتم های وی از پلیس فرانسه، بازداشت وی در لهستان و دستگیری او در تجمعات جنبش های آزادی بخش و هیجان آفرینی های او در دانشجویان امریکا. فوکو مرد سفر و مبارزه و تفکر و خلاقیت بی اندازه بود اما هیچگاه مرد خانواده نبود. او از نظر جامعه و هنجارمندان حافظ نظم کژ رفتاری نیک سخن و معمولاً مؤدب بود. این ها گرچه به سختی جمع شدنی است، نمایی از اوست. جایگاه و کاربرد یافتن دانش‌های اجتماعی و رفتاری به‌وی‍ژه روان‌شناسی و روان‌پزشکی با ادعای درمان به جای مجازات مجرمان به وی فرصت داد کوبنده ترین نقدها را به این علوم جوان وارد آورد. فوکو چنان که خود تأکید می کرد یک ضد علم بود. روش های وی نیز موجد آگاهی هایی برخلاف دانش های زمان بودند.  

او از هر که تأثیر پذیرفت در پایان اندیشه هایی در انتقاد و  رد  و تمسخر هم او آفرید. از ساخت گرایی سوسور و  روانکاوی فروید و  اندیشه‌ی اجتماعی مارکس و تبارشناسی نیچه در پیوند قدرت و حقیقت  گرفته تا روشنفکری سیاسی آلتوسر و  انسان محوری کانت. او با همه ی درگیری هایی که با افراد داشت در عین حال انسانی بود با منش های والا. فوکو بود که همواره در آسایشگاه روانی به ملاقات آلتوسر می رفت. آلتوسری که زن خود کشت.  

 فوکو آثار مهمی آفرید که در رشته های فلسفه، علوم سیاسی، جامعه شناسی ، فلسفه، روش شناسی، تاریخ و بسیاری رشته ها قابل ارجاع اند . دیوانگی و تمدن:1961  - نظم چیزها: 1966 -  دیرینه شناسی دانش:1969  - نظم گفتار:1971  - مراقبت و تنبیه: 1975  -  سه جلد تبارشناسی میل جنسی ( اراده به دانستن:1976 -  کاربرد لذت:1984 -  نگهداری از خود: 1984 ) از جمله ی آثار او هستند. 

او با روش کیفی و تطبیق تاریخی و نیز مطالعات میدانی و حتی همزیستی با موضوعات شناخت خود نگاه های گزنده اما پرمعنایی آفرید که همان قدر که شگفت و نو بودند واکنش بر انگیختند. تبارشناسی قدرت و حقیقت  و دیرینه شناسی دانش/قدرت روش های ابداعی فوکو هستند که آن ها را ضدعلم تاریخ یا تغییر دهنده ی سرمشق تفکر تاریخی می توان دانست.  او بینشی انتقادی به همه ی امور داشت چنان که یک تکنیک اندیشیدن را آزمودن هر آنچه همگان وارون اش را پسندیده اند معرفی کرد. به گفته‌ی دریفیوس و رابینو  حرکت وی فراسوی ساخت‌گرایی و  هرمنوتیک بوده است. ناباوری او به وجود حقیقت غایی و قائم به خود و  دیدگاه ضد انحصارگرایی و  باورمند ی به دگر اندیشی و دگرباشی مواردی است که بینش وی را متمایز می سازد. 

 علاوه بر این ها، وی به سه پاره ی سنت، مدرنیسم، پسامدرنیسم باور نداشت و بر آن بود که نظام های فکری قابلیت ها، محدودیت ها و تکنیک های خاص خود را می آفرینند. از این لحاظ، همچون تامس کوهن به سلسله ی دگرگون شونده ی صورت بندی چیرگی پارادایم ها و گفتمان ها می نگریست نه روندی صعودی یا نزولی. فوکو نه ناامید بود و نه امیدوار. این را در نقل خاطره اش از تصادفی که در اواخر عمر برای وی پیش آمد می توان دید. وی می گوید پس از تصادف احساس کردم خواهم مرد. با خود اندیشیدم: که اینطور. پس این گونه تمام شد. خوب. بعد احساس کردم در بیمارستان هستم و نجات یافته ام. با خود احساس کردم پس زنده هستم. خوب . 

مطالعه‌ی چندبعدی و چندرشته‌ای ، برخورد عملی و درگیرانه با موارد تحقیق و ابداع دو روش  تبارشناسی و دیرینه‌شناسی و مواردی از این دست، از فوکو چیزی ساخت که مریدانی بپرورد چنان که ژان بودریار گفت او بهترین نمونه برای خودکامگی گفتار است. باید او را فراموش کرد تا بتوان او را نقد کرد.  اما مفاهیم نو و برداشت‌های خاص از مفاهیم کهن و در نتیجه پیچیدگی و سخت فهمی تفکر وی در کنار تعمیم ناپذیری تفکرات وی به دلیل پرداختن به  نکات خاص تاریخ فرانسه و اروپا و نیز در نظر نگرفتن تفاوت دولت‌های غربی و سخن گفتن از پدیده‌ی دولت‌غربی را بر او خرده گرفته اند.

 

برخی اصطلاحات  مهم فوکو

اپیستمه یا شناسانه ، مجموعه روابطی‌است که در دوره‌ای خاص میان علوم وجود دارد و کنش های گفتاری را وحدت می‌بخشد. فوکو  شناخت‌علمی را درباره‌ی سه موضوع زبان، مبادله‌ی اقتصادی و موجودات زنده در 5 قرن متوالی بررسی می‌کند. چهارچوب‌ها و معیارهای درستی و نادرستی ، در شناسانه‌ی هر عصر ، حاصلِ بازیِ توأمانِ قدرت و دانش ‌اند.  شناسانه‌ی هر دوره‌ معیارها و نظام ویژه‌ای در بررسی علم و حقیقت دانستنِ آن دارد . شناسانه‌ی دوره‌ی نوزایی بیان مشابهت موجودات است و علوم انسانی نداریم. خداوند خالق کتاب دنیا است. شناسانه‌ی دوره‌ی کلاسیک (17 و 18 ) یافتن تفاوت و طبقه‌بندی و درک نظم مقایسه ای است. شناسنه‌ی عصر تجدد (19 و 20) تولد انسان شناسنده و به‌عنوان موضوعی‌برای شناخت به‌صورتِ توأمان است. دوره ی ساخت گرایی  با مرگ مفهوم انسان قرن 19 و مفاهیمی مانند ساختار زبان و ناخودآگاه آغاز شده است.

گفتار یا گفتمان یا دیسکورس یعنی مجموعه روابطی که بین اجزای یک پارادیم  برقرار است. در هر شناسانه ، پارادایم هایی وجود دارند.  پارادیم یعنی مجموعه‌ی بدیهیات،انگاره‌ها و پیش فرض‌هایی که روایت را ممکن می کنند. گفتار یعنی مجموعه‌ی روابط بین برخی یا تمام دانش‌ها در یک شناسانه (مثلاً نظم ویژه ی پشت تفاوت ها :کلاسیک) گفتمان یا گفتار ادعای تخصص و زنجیره‌ی ادعاهای مربوط به دانش است. انسان، خود را ، و شناختِ خود را می‌خواهد بشناسد اما این که به این مسأله نگاهی تکامل ‌گرایانه یا ساختارگرایانه داشته باشد بستگی به این دارد که کدام‌یک از این گفتارها چیره باشند.گفتارها نمی میرند  بلکه در دوره هایی در متن و مسلط اند و در دوره هایی حاشیه ای می شوند.

دیرینه‌شناسی رمزگشایی است  از شبکه ی پنهانیِ دانش و سامان گفتمان علمی (تاریخ + زبان + تجربه ی اجتماعی) است. قواعد دیرینه‌شناختی آنها هستند که (در یک دوره،  کم و بیش، ناخودآگاه) دانشمندان علوم مختلف به کار می‌برند. فوکوی دیرینه شناس می گوید دانش غربی ابتدا از مشابهت مخلوقات و شناخت به کمک نیروی غیبی به تفاوت انسان و غیر انسان و انسان خودبنیاد با ابزار عقل رسید و سپس به دوپاره کردن انسان و سوژه و ابژه کردن خود رسید. گفتمان ساختارشناسانه و آنچه برخی پست مدرن نامیده اند به بی تکیه گاهی این روش رسیده است. اگر شناسنده ی انسانی خود را موضوع شناخت می کند شناخت او از خود چه مشروعیتی دارد؟ بنابراین شناخت ها، بازی هایی هستند با دانایی و نادانی توأمان که نادانی های آن ها تا گفتمان شان مسلط است دیده نمی شود.

تبارشناسی بررسی چگونگی و چرایی دگرگونی شناسانه ها و دوره های نظام های دانش یا سامان های فکری است دانش و قدرت دو روی یک‌سکه اند . بررسی های تبارشناسانه‌ی فوکو در کتاب مراقبت و تنبیه با موضوع گسترش نظام بیمارستانی و زندان‌ها و پادگان‌ها به صورت کنترل اجتماعی در شهرهای مدرن و پدید آمدن جامعه‌ی انضباطی و  انسان‌هایی با خودکنترلی بالا  آغاز می‌شود و در کتاب  تاریخ امر جنسی درباره‌ی بازتولید قدرت در امر جنسی و افزایش و درآمدزایی و تکثربخشی به آن صورت گرفته‌است. تبارشناسی یعنی یافتن این که تغییر شبکه‌ی قدرت چگونه باورهای متناسب با خود را می‌آفریند. تبارشناسی یعنی این که دانش/قدرت چگونه با خاصیت حقیقت‌ربایی و حقیقت زایی  خود را چیره می سازد. تبارشناسی پی‌جوییِ پدیدارهایی است که به عنوان حقیقت عرضه‌شده‌اند.

شبکه‌ی قدرت یعنی این که در جامعه هر قدرتی مقاومتی می آورد(قانون کنش و واکنش فوکو). تمام اجزای نظام‌ها به هم قدرت اعمال می کنند و قدرت اجتماعی قدرت/دانشی است تعادلی که حقیقت برساخته‌اش است. بیان‌های ما وانموده‌های وقایع‌اند برای ساختنِ حقیقتی که نظرِ ما را نافذ سازد و قدرتِ مردم‌سالار از آنِ پاسدارِ حقیقت و حقیقت گواهِ قدرت و قدرت پایدار در پناهِ دانش است. فوکو می‌گوید شناخت قدرت با شناخت روابط‌قدرت است. او از اشکالِ مقاومت آغاز می‌کند زیرا معتقد است قدرت خود را پنهان می‌سازد. مثلاً برای فهم عقلانیت ، عرصه‌ی جنون را می کاود (کاوش گفتمان محذوف) شبکه‌ی تحلیل روابط قدرت و دانش ، شبکه‌ی معنا است  و قدرت از طرف مقاوم غیریت می سازد (هویت قدرت)

نظرات 2 + ارسال نظر
برزین چهارشنبه 12 خرداد 1389 ساعت 12:45 http://niwemang.blogsky.com

از مطالبت استفاده کردم دوست عزیز

[ بدون نام ] شنبه 31 اردیبهشت 1390 ساعت 09:32

آورین آورین طیب اله انوسکم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد