رلوف هورتولانوس و انجا میشلز
ترجمهی لیلا فلاحی سرابی و صادق پیوسته
گزارشهایی خبری را اغلب میشنویم که میگویند: شخصی مرده در خانهاش یافت شده است. هرچه مرگ بیشتر مورد غفلت واقع شود، به چنین گزارشهایی بیشتر توجه میشود. سوالات معمولی که روزنامهنگاران از همسایگان خواهند پرسید چنین اند: آیا متوفی را میشناختید؟ آیا متوجه نشدید که او برای مدتی از خانه خارج نشده است؟ این نوع اخبار، احساس ناخوشایندی از خود به جا میگذارد. این سوالات دربارهی خیابان و محل زندگی شخص افزایش مییابد: آیا چنین چیزی در اینجا هم ممکن است اتفاق بیفتد؟ فرانسه در تابستان 2003، تحت تأثیر خبر مردن تعدادی انسان بود. انسانهایی تنها که به علت موج گرمایی که چندین روز به طول انجامید، مرده بودند. ظاهرا، شبکهی غیر رسمی خانواده، دوستان، آشنایان و همسایگان، ناکافی یا کاملا غایب بودند و سیستم حرفهای از نشان دادن واکنش مناسب ناتوان بود. نمونههای دلخراش دیگری از انزوای اجتماعی در جامعهی مدرن ما وجود دارد. ما همواره دربارهی مردان و زنان مجردی میخوانیم که خود و خانمان خود را فراموش میکنند. در دهههای اخیر، صحنهی خیابان در شهرهای بزرگ شاهد افزایش بیخانمانها بودهاست: مردی که باقیماندهی غذا را در سطل زباله جستجو میکند، زنی که در خیابانها پرسه میزند و مور مور کنان با خودش حرف میزند. رؤیت چنین انسانهایی باعث شگفتی ما میشود که چگونه چیزهایی تا این حد وخیم اتفاق میافتند و آیا پس از این، کسی به فکر این انسانها خواهد بود؟
از مشاهدهی این نمونههای دردآور انسانهای منزوی اجتماعی، این پرسش بر میآید که آیا ما با گروه کوچکی از انسانها که از جامعه کناره میگیرند سر و کار داریم یا این فقط نوک کوه یخ است و مابقی آن زیر آب مخفی مانده است؟ به عبارت دیگر، آیا در جامعهی ما افراد بسیار زیادی هستند که به دلایل بسیار از جهان اجتماعی و جمعیِ بریدهاند؟ و آیا دستهبندیهای مشخصی وجود دارد؟- برای مثال- مهاجران قدیمیتر، کسانی که هرگز با جامعه مرتبط نشدند و در انزوای کامل تغییر مکان دادند و زندگی میکنند و مادران تنهایی که امکاناتی برای مشارکت در زندگی اجتماعی یا جمعی نمیبینند- یا اینکه آیا انزوای اجتماعی بر هر عضو جامعه تأثیر میگذارد؟ آیا میتوان آن را به عنوان خطر شخصی جامعهی مدرن مشخص نمود؟
زمانی که شما اهمیت اساسی دلبستگیهای اجتماعی را برای روابط شخصی و زندگی اجتماعی راحت ملاحظه میکنید، جلوههای متفاوت انزوای اجتماعی تلختر میشود. «تلوزیون احساسات» بیان وضعیت کسانیست که میخواهند وارد روابط جدید شوند یا روابط گسیختهی خود را بازسازی کنند. ما تلویزیونی از واقعیت داریم که نشان میدهد، چطور انسانها هفتهها یا ماهها با یکدیگر زندگی میکنند و چطور روابط بینشان توسعه پیدا میکند. بینندگان تلویزیون با شخصیتهای نمایشهای تلویزیونی آشنا میشوند که هر روز به خانههایشان وارد میشوند و همچون جانشینی برای ارتباطات با خانواده و دوستان به نظر میرسند: بینندگان بخشی از اوج و فرود احساسی در زندگی این شخصیتها هستند. اهمیت روابط اجتماعی در بازار در حال پیشرفت خدمات دوستیابی و همسریابی و فضای فزایندهای که آگهیهای شخصی در روزنامهها و وبسایتهای دوستیابی به خود اختصاص میدهند، دیده میشود. همچنین تغییر جهت توجه عمومی افراد از سازمانهایی مانند سپاه رستگاری و آگهی غیرتجاری در تلوزیون به سمت ایجاد آگاهی مدنی برای انسانهایی که در وضعیت تنهایی مشترک هستند جشمگیر بوده است.
آیا دلیلی وجود دارد که فرض کنیم در دوران مدرن، ایجاد و حفظ ارتباطات اجتماعی مشکلتر شده است و خطر انزوای اجتماعی در حال افزایش است؟ آیا در جامعهی ما، پیامدهای فردگرایی در میان خطرات قرار گرفتهاند؟ مسلما فرد کمتر متکی به نفس است و کمتر میتواند به پیوندهای اجتماعی سنتی مانند کلیسا، همسایگی، خانواده، کار، حزب سیاسی یا اتحادیه کارگری برگردد، از این رو فرد معنای زیادی از دست داده است. آشکار است که همهی پیوندهای اجتماعی ناپدید نشدهاند، ولی سبک زندگی فردگرا، شخصیت جامعه را تغییر داده است. این اثرات میتوانند در زندگی شخصی، در ارتباط میان انسانها و محیط اجتماعی عمومی دیده شوند. انسانها در گذشته به داشتن تعداد محدودی پیوندهای نسبتا پایدار (ازدواج، خانواده، کار، همسایگی، فعالیت در باشگاهها) عادت داشتند، اما امروزه پیوهای نسبتا زودگذر بسیاری وجود دارد. اجتماعات نسبتا کوچکی که انسانها در آنها زندگی میکردند راهی برای برقراری پیوندهای اجتماعی متعددی را پدید آوردهاند که انسانها باید از آنها تبعیت کنند. درون هریک از پیوندهای اجتماعی، انسانها باید با انتظارات و الگوهای نقشی متفاوت سر و کار داشته باشند.
موازی با گسترش فردگرایی در جوامع غربی، در نیمهی دوم قرن بیستم، دولتهای رفاهی دراروپای غربی توسعه یافتند. ممکن است تفاوتهای آشکاری میان کشورهای اسکاندیناوی، انگلستان، هلند و اروپای جنوبی وجود داشته باشد، اما همه جا نظام کمابیش وسیعی از منافع اجتماعی عمومی برپا شده است که انسانها را نسبت به آنچه که عادت داشتند کمتر به اعضای اجتماع وابسته ساخته است (اسپینگ- اندرسون، 1990). اکنون همه ی انواع نهادهای اجتماعی، نقشی در زندگی اجتماعی انسانها بر عهده دارند، به این علت که ارتباطات غیر رسمی میان افراد تا اندازهای رسمی شده اند (برای مثال، در مراقبتهای بهداشتی). در دهههای اخیر، بسیاری از ارتباطات شخصی با انجمنهای نهادی جایگزین شده اند.
این پیشرفت ها، آزادی و امکانات بیشتری برای خود- مختاری ارائه می کنند. ولی همچنین به مهارتهای جدیدی نیاز است. اگرچه عدم ظهور ساختارها و الگوهای اجتماعی گسترده امکاناتی برای رهایی، پیشرفت و خویش فرمایی فراهم ساخت، ولی از سوی دیگر ناامنیهای بزرگی را بوجود آورد. در این زمینه، بِک (1986) از خطرات فردگرایی، خطراتی که نسبت به نابرابریهای طبقه محور دوره های دیگر، بیشتر شخص محور هستند صحبت می کند. از آنجا که در گذشته، سنتها و قواعد وابسته به آنها، راهنمای کنشها بودند، این روزها، مردم باید از میان امکانات بسیاری که موجود است، دست به انتخاب بزنند و راهشان را پیدا کنند. در این زمینه، همهی افراد شرایط یکسان ندارند (کنور- ستینا، 2001؛ اورباخ، 1998). در حالیکه برای برخی انسانها، فرصتِ آزادی، رفاه بیشتر و ارتباطات متنوع پدید آمدهاست، برخی دیگر احساس میکنند میان اجتماعات پهندامنه و بیمایگی الگوهای ارتباط، گم شدهاند. بنابراین، آزادی فردی و آسیبپذیری همزاد یکدیگر اند. این حالت بیشتر مربوط به دهههای اخیر است و امروزه در دولترفاههای اروپایغربی، سیستم منافع اجتماعی درگیر فرایندی دشوار و گسیختگی در مراقبتهای تخصصی و امکانات ضروری رفاهی میباشد. براساس فرضیات نظری ذکر شده ما امکان دارد چنین در نظر بگیریم که تعداد فزایندهای از انسانها قادر نیستند که شبکهی ارتباطات معنادار پیرامونشان را حفظ کنند. در عین حال، سیاست حکومت خواست قویتری برای توانایی انسانها برای اینکه به صورت مستقل عمل کنند به وجود آورده است. بنابراین اهمیت شبکه های اجتماعی غیر رسمی مناسب و حمایت اجتماعی غیر رسمی افزایش می یابد.
اگرچه ما فرض میکنیم که ایجاد و حفظ ارتباطات اجتماعی معنادار سختتر شده است، در حقیقت، اهمیت ارتباطات اجتماعی در عملکرد شخصی و جمعی افزایش یافته است. چطور تعدادی از افراد در ساختن شبکهای پایدار و حمایتی در پیرامونشان شکست میخورند در حالیکه دیگران موفق هستند؟ آیا علت انزوای اجتماعی، عوامل شخصی و جمعی است یا ترکیبی از هر دو؟ اشخاص تمایل دارند انزوای اجتماعی را به عنوان نتیجه ی سالخوردگی، بیکاری بلند مدت یا از دست دادن شریک زندگی تصور کنند. آیا واقعا چنین است که شرایط زندگی می تواند منجر به انزوای اجتماعی انسانها شود؟ یا اینکه عوامل دیگر هم نقش دارند؟ آیا ویژگیهای شخصی می توانند ابزاری در پیدایش انزوای اجتماعی باشند، مثل فقدان عزت نفس و اعتماد به نفس و مهارتهای اجتماعی ضعیف که ورود به روابط پایدار با دیگران را مشکلتر می سازد (هورتولانوس و همکاران، 1992)؟ شاید تجربه های جوانی یا دیگر حوادث زندگی، از قبیل بیماری طولانی، بر انسانها به گونهای تاثیر میگذارد که ارتباطات شخصیشان به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد.
برای تعداد زیادی از شهروندان، هنگامی که ارتباطات اجتماعی معنادار وارد محل کار شود، محل کار به صورت فزایندهای با اهمیت در نظر گرفته میشود. مشارکت افزایش یافته در بازار کار نیز، ایجاد و حفظ شبکهی اجتماعی در وضعیت خانگی را تضمین میکند و محیط زندگی شخص تحت فشار قرار میگیرد: ارتباطات موجود در محل کار اغلب به هزینهی ارتباطات حوزهی خصوصی هستند. ما این مسئله را به خصوص در بخش زنان جمعیت میبینیم. برای مدتی طولانی، عمدتا زنان بودند که ارتباطات اجتماعی را با خانواده، دوستان و همسایگان حفظ کردند. تقاضا برای شرکت در فرآیندهای کار نشان میدهد که ارتباطات روزانه باید خیلی با ارتباطات اجتماعی محیطهای حرفهای رقابت کند. این مسئله، افرادی را که در فرآیندهای کاری مشارکت نمیکنند (همچون کسانی که به صورت بلند مدت بیکار یا از کارافتاده شده اند) از نظر ارتباطات اجتماعی بهتر میسازد یا بدتر ؟
همچنین محیط زندگی میتواند در پیدایش انزوای اجتماعی نقش بازی کند. برای بسیاری از انسانها، محلهها نسبت به سابق معنای متفاوتی یافته است، و این نه تنها به علت افزایش مشارکت کاری، بلکه همچنین به علت تحرک جغرافیایی بیشتر میباشد. از این رو یافتن اینکه انزوای اجتماعی به چه میزان با شرایط محلی و محیط اجتماعی مرتبط است، جالب میباشد. امروزه افراد چنین فرض میکنند که انزوای اجتماعی پدیدهی معمول شهرهای بزرگ است، به این علت که جاییست که در آن بزرگترین تنوع فرهنگی و قومی یافت میشود. به علت ناهمگونی سبک زندگی و رسوم، انسانها در محلههای شهری نسبت به آنچه قبلا مرسوم بوده است، ارتباط کمتری با یکدیگر دارند. با اینحال، در دهههای اخیر، اجتماعات کوچک نیز دستخوش پیشرفتهایی شده است که میتواند انزوای اجتماعی را تقویت کند: جمعیت بسیاری از شهرهای کوچک به شکل معناداری کاهش یافته است، و بسیاری از امکانات محلی ناپدید شدهاند. ساکنان هرچه بیشتر و بیشتر، مجبور به ترک روستاهایشان به منظور شرکت در تمام انواع فعالیتهای اجتماعی (برای مثال، کار، تفریح، سرگرمی) یا استفاده از امکانات (مانند کتابخانهها یا خدمات مددکاری اجتماعی) شدهاند. به ویژه گروههای کم تحرک- افراد مسن، زنان خانهدار، خانودههای بدون ماشین- پیامدهای منفی افزایش اندازه فضایی و تمرکز چنین فعالیتها و امکاناتی را تجربه میکنند. چنین نتایجی، آنها را بیشتر به شبکههای شخصی وابسته میکند و از این رو در معرض انزوای اجتماعی بیشتر قرار میدهد.
علاوه بر ویژگیهای شخصی، حوادث زندگی، درجهی مشارکت جمعی و محیط همسایگی مدرن و شرایط زندگی دستهبندیهایی مشخص از انسانها نیز میتوانند به عنوان عاملی در پیدایش انزوای اجتماعی در نظر گرفته شوند. برای مثال، مطالعهای در مقیاس بزرگ ملی در هلند نشان میدهد که خانوادههای تک والد در ارتباطات اجتماعی مشکلی بزرگ دارند. 20 درصد والدین تنها، با موقعیت اجتماعی پایین، از لحاظ اجتماعی منزوی هستند (هورتولانوس و همکاران، 1992). عامل دیگر، وضعیت زندگی مخاطرهآمیز سالمندان تنهاست که به تنهایی به زندگی ادامه میدهند.
علاوه بر اینها به منظور یافتن عواملی که در پدیدار شدن انزوای اجتماعی نقش بازی میکنند، پرسشی دیگر مطرح میشود و آن اینکه انزوای اجتماعی موضوعی خصوصی است یا مسألهای اجتماعی؟ ارتباطات اجتماعی برای بهزیستی شخصی و جمعی افراد مهم هستند (هورتولانوس و همکاران، 1992). آنها احترام به خود را افزایش میدهد و نقشی کلیدی در برخورد افراد با مشکلات بازی میکنند: افراد میتوانند در شبکهی اجتماعیشان، بدون اینکه مشکلات روی هم جمع شوند، به وسیلهی دیگرانی که مشکلات مشابه دارند درک شوند و شانس بیشتری برای حل آنها داشته باشند. افزون بر این، ارتباطات اجتماعی کارکرد جمعی مهمتری یافتهاند: افراد در شبکهی اجتماعی امکان دسترسی به منابع گوناگون اجتماعی مانند کار و آموزش و غیره را مییابند. برای «تعلق داشتن» به سخن اجتماعی، داشتن ارتباطات درست و در شبکه بودن لازم میباشد.
تأثیر بر رفاه شخصی و زیانرسانی به کارکرد جمعی دلیلی کافیست بر اینکه انزوای اجتماعی را مسألهای محدود به حوزهی خصوصی ندانیم، بلکه افزون بر آن، موضوعی اجتماعی نیز بشماریم. وقتی جامعه را به عنوان یک کل مینگریم، شبکههای اجتماعی را مرتبط مییابیم. افراد عضو شبکههای اجتماعی، در زندگی اجتماعی هم فعالترند: آنها در باشگاههای بیشتری شرکت میکنند، مراقبتهای غیر رسمی بیشتری دارند، کارهای داوطلبانهی بیشتری انجام میدهند و در انواع بیشتری از سازمانهای اجتماعی عضویت میجویند. شبکههای اجتماعی برای جامعه مهم است، زیرا مشارکت اجتماعی برای کمکرسانی به افراد ضعیف و جدا افتاده از جامعه از طریق فعالیت و درگیری اجتماعی زمینهای را فراهم میسازد.
انزوای اجتماعی به شیوهای دیگر، میتواند خطری برای پیوستگی و همبستگی جمعی درون جامعه باشد. تودههای منزوی، همچون بیخانمانها و اوباش به گونهای در محلات و مراکز شهر ابراز وجود میکنند که برای دیگران در فضای عمومی آزاردهنده است. انزوای اجتماعی در سطوح پایین ممکن است برای همبستگی اجتماعی خطری محسوب نشود اما اگر افراد در مجامع عمومی به طور منظم شرکت نکنند، کم کم ارتباطشان با هنجارها و ارزشهای جامعه کم میشود. ارزشهایی که برای یکپارچگی و پایداری جامعه ضروری هستند.
چه بر سر افرادی میآید که متوجه نمیشوند که خواستههای جامعهی متفرد و پیچیدهی کنونی از آنها چه ساخته است؟ آنهایی که در فرآیند کار مشارکت ندارند و قادر نیستند یک شبکهی اجتماعی بسازند، از نظر حس جمعی و اجتماعی بیرون از جامعه قرار می گیرند افزون بر این، این دسته از افراد نمیتوانند خودشان را مدیریت کنند و در ارایهی امیال و نیازهای خود به موسسات حرفهای به اندازهی کافی قاطع نیستند. آنها از محیط اجتماعی و جمعی اطراف خود کم کم میگسلند. بنابراین انزوای اجتماعی میتواند شکل جدیدی از نابرابرای اجتماعی در نظر گرفته شود.
علاوه بر عوامل روانشناختی، شرایط اجتماعی نیز در پیدایش مشکلات انزوای اجتماعی نقش بازی میکند. از آنجاییکه نتایج انزوای اجتماعی تنها بر فرد تأثیر نمیگذارد، بلکه باعث اختلال اجتماعی نیز میباشد، باید انتظار داشت که انزوای اجتماعی موضوعی مهم در سیاست اجتماعی باشد. هر چند، تاکنون به انزوای اجتماعی از لحاظ سیاسی توجه اندکی شده است. بیشترین تمرکز در سیاست اجتماعی، در سطح محلی، هنوز در مبارزه با مشکلات اجتماعی و مسائل مادی میباشد. نقاط کانونی مهم عبارتند از کار، درآمد، آموزش و محیط محله. دولتها تمایل دارند که بر مشارکت اجتماعی و درگیری فعال مفروض شهروندان تأکید کنند. در کنار شاخصهای کلاسیک مشکلات، اهداف جدیدتر سیاست اجتماعی، روی دیگر توانایی استقلال در انجام کارها، پذیرش مسئولیت شخصی و بلوغ در خودگردانی در پرتو مشارکت جمعی و حضور فعال افراد در جامعه تعریف شده است.
همینطور دولت باید شرایطی برای بهبود صلاحیت اجتماعی افراد مهیا سازد تا اشخاص بتوانند شبکهای شخصی با عملکرد مناسب داشته باشند، و آیا میتوانند شبکهای امن برای کسانی که قادر به ساختن آن نیستند بسازند؟ آیا متخصصان حرفهای میتوانند در حوزهی مراقبت و رفاه دست به کار شوند و پاسخهای مناسبی به مشکلاتی ارائه دهند که با انزوای اجتماعی روبرو هستند؟ فشار کاری پزشکان و مددکاران طاقتفرسا است: آنها معمولا وقت و توجه کافی برای مراجعانشان اختصاص نمیدهند. موسسات سلامت روانی تنها به مشکلات شدید روانی اختصاص یافتهاند. موسساتی از قبیل وزارت خدمات اجتماعی، پلیس محله، شرکتهای مسکن و خدمات بهداشتی درمانی شهری، تنها پس از اینکه وضعیت شکل وخیمی به خود بگیرد دست به کار می شوند. برای مثال اگر سلامت عمومی یا نظم عمومی تهدید شود، مداخله میکنند. با این حال، توجه به صلاحیت اجتماعی و عملکرد درست شبکهی اجتماعی بعضی وقتها میتواند شرایطی قطعی یا نقطهی مرجعی برای دستیابی به موفقیت در بخشهای دیگر زندگی باشد. برحسب سیاست اجتماعی، دانش بیشتر دربارهی انزوای اجتماعی سبب شناخت بیشتر دربارهی ارزش مداخلات پیشگیرانه، پیشبینی عوامل خطر و کاهش یا حذف انزوای اجتماعی که وجود دارد میشود.
با توجه به پیشرفتهای درون جامعه، ممکن است که مشکلات انزوای اجتماعی بدتر شود. تغییر الگوهای ارتباط، افزایش شمار انسانهای غیر فعال، خواستههای بیشتر دربارهی شایستگیهای اجتماعی، تنوع فرهنگی و قومی بیشتر، پیوندهای اجتماعی از هم گسسته، مشکلات پرورش جوانان: همهی این مسائل بر عملکرد اجتماعی انسانها تأثیر میگذارند. با وجود تمام این اخطارها، شناخت اندکی از ماهیت و دامنهی انزوای اجتماعی وجود دارد. حتی یک تعریف غیر مبهم دربارهی انزوای اجتماعی وجود ندارد. اگرچه تحقیقات زیادی در سالهای اخیر در ارتباط با تنهایی و انزوای اجتماعی انجام شده است، آنها عمدتا بر گروههای در معرض خطر مثل سالمندان، بیکاران بلند مدت و انسانهایی با سلامتی ضعیف متمرکز شدهاند. مطالعهای گسترده و سیستماتیک دربارهی ماهیت، دامنه، علل و نتایج انزوای اجتماعی مورد غفلت واقع شده است. انزوای اجتماعی در جامعهی مدرن تلاش میکند تا این جنبههای انزوای اجتماعی را تفسیر کند. بنابراین این کتاب انزوای اجتماعی را میان گروههای خاصی مانند بیخانمانها، معتادان به مواد مخدر یا بیگانگان غیر قانونی گزارش نمیدهد: بلکه عمدتا نگاهی گذرا به زندگیهای عادی و شهروندان معمولی را ارائه میدهد. ما نیز خودمان را به شبکههای اجتماعی شخصی محدود کردهایم: ارتباطهایی با ماهیت کارکردی یا زودگذر به اینجا تعلق ندارند. احساس تنهایی یا میل به بازگشت به خویشتن برای مدتی کوتاه بخشی از ماهیت انسان میباشد. در این مطالعه ما نه با شکلهای زودگذر بلکه با شکلهای ساختاری انزوای اجتماعی سر و کار داریم. این کتاب نه تنها به بررسی انزوای اجتماعی میپردازد بلکه بینشی دربارهی زندگی اشخاصی که از لحاظ اجتماعی شایسته هستند ارائه میدهد. هدف این مطالعه بدست آوردن بینشی دربارهی ماهیت و دامنهی انزوای اجتماعی در جامعهی مدرن غربی و همچنین زمینهی مربوط به علل و پیامدهای این پدیده میباشد. جنبههای فردی و اجتماعی انزوای اجتماعی به صورتی گسترده مورد بحث خواهد بود. به منظور تحقق این اهداف، سوالات زیر تنظیم شده است:
1 محدوده و ماهیت انزوای اجتماعی چیست؟
2 علل فردی و اجتماعی این مسئله چه میباشد؟
3 عواقب انزوای اجتماعی برای افراد و بهزیستی اجتماعی افراد چه میباشد؟
4 این دیدگاهها، برای نظریات انزوای اجتماعی چه معنایی میتوانند داشته باشند؟
5 این دیدگاهها چطور میتوانند بر سیاست انزوای اجتماعی تأثیر بگذارند؟
به سؤالات پژوهش براساس دادههای حاصل از پروژه پیمایش بزرگ، انزوای اجتماعی در هلند پاسخ داده شد، پروژهای که بین سالهای 1995 و 1998 به ابتکار وزارت سلامت، رفاه و ورزش هلند انجام شد (هورتولانوس، مشیلز و میوسن، 2003). این پروژه در چهار شهر هلند، شامل شهرهای بزرگ (آمستردام و اوتراخت) و مناطق روستایی (بینِنماس و هِت اولدات) اجرا شد (آندریان و هورتولانوس، 1997؛ هورتولانوس و همکاران، 1996، 1997؛ تورکنبرگ و هورتولانوس، 1997).
این مطالعه در قالب یک نظرسنجی شفاهی با جمعآوری دادهها در دو مرحله انجام شده است. هنگام تهیهی پرسشنامهی گسترده، از منابع اطلاعات گوناگون استفاده شد. پیش از ساخت پرسشنامه، آگاهان کلیدی در همهی موقعیتهای پژوهش از قبیل مستخدمان و متخصصان دولتیِ مشغول به کار در موسسات بهداشت و درمان و خدماتی- رفاهی و داوطلبانی که دارای دانش و تجربهی جنبههای متفاوت انزوای اجتماعی هستند، مورد مشورت قرار گرفتند. همینطور اسناد سیاستگذاریها مورد استفاده قرار گرفت که شامل دادههای آماری موجود و متون تخصصی می باشد. براساس منابع اطلاعاتی متفاوت، پرسشنامه ساخته شد.
در مرحلهی نخست مطالعه، 2462 نفر مورد مصاحبهی چهره به چهره قرار گرفتند. در پرسشنامهی مورد استفاده، اکثر گویهها با مقولههای پاسخ از قبل کدگذاری شده بود. در کنار چندین سوال کلی دربارهی پسزمینه و شرایط زندگی پاسخدهندگان، بقیه سؤالات دربارهی آن دسته از تعاملات اجتماعی که از سوی پاسخدهندگان حفظ شده است، ارزیابی تعاملات اجتماعی (برای مثال، در ارتباط با تنهایی)، تبادل متقابل کمک و حمایت، سلامت، انواع موانع و استفاده از امکانات بود. بخش مهمی از پیمایش نخست مربوط به سؤالاتی برای ترسیم شبکههای اجتماعی پاسخدهندگان میباشد. این امر با استفاده از دیدگاه تبادل فیشر (1982) انجام شده است، که در تلاش است تا پاسخگویانی را بیابد که فعالیتهای دقیقی را متعهد میشوند و یا آنهایی که انتظار حمایت دارند. کیفیت ارتباطات اجتماعی با مقیاس معتبر تنهایی اندازهگیری شد (دییانگ- گیرولد و ون تیلبورگ، 1990). پیوست 1 خلاصهایست از موضوعات پرسشنامهی نخست.
در مرحلهی دوم این مطالعه، مصاحبهای عمیق با گروه کوچکی از پاسخگویان که از گروه اول انتخاب شدند (460 نفر) انجام گرفت. پرسشنامهی دوم، عمدتا بر عوامل شخصی از قبیل امتیازات شخصی، نگرش به زندگی و اجتماعی شدن متمرکز میباشد. پرسشنامه همچنین شامل سؤالاتی دربارهی رویدادهای مهم زندگی، حمایت از اشخاصی که در چنین موقعیتهایی دیده میشوند، و پیامدهای آن برای شبکهی اجتماعی و مشارکت اجتماعی میباشد. همچنین دربارهی عوامل حفاظتی مثل منابع ترقی و راحتی میپرسد. یک مقیاس خود سنجی برای افسردگی در نظر گرفته شده است (زانگ، 1965؛ دیکسترا، 1974). سرانجام، دربارهی پاسخگویان، رضایت از تمام عوامل زندگیشان، از قبیل کار، موقعیت زندگی، سلامت، فعالیتهای اوقات فراغت و داشتن یا نداشتن شریک زندگی، فرزند و دوستان، سؤالاتی پرسیده شد. پیوست دو، خلاصهای از موضوعات پرسشنامهی دوم ارائه میدهد. اطلاعاتی دربارهی موارد خاص در فصلهای مربوطه، بیشتر توضیح داده خواهد شد.
گروه مورد مطالعه در چندین مورد با مجموع جمعیت هجده سال و بالاتر هلندی مقایسه شد: سن، جنس، وضعیت تأهل، وضعیت زندگی، قومیت و آموزش و پرورش (برای مرور کلی پیوست 3 را نگاه کنید).
هنگامی که پاسخگویان را در مرحلهی اول مطالعه با کل جمعیت هلندی مقایسه میکنیم، به نظر میرسد نمونه، انحراف قابل توجهی از جمعیت کلی در مورد توزیع مردان و زنان نشان نمیدهد. نمونه، همچنین بازتابی از قومیتِ جمعیت کلی هلندی میباشد. نمونه، تفاوت معناداری در توزیع سنی با توجه به جمعیت کلی نشان نمیدهد.
نمونه، انحراف معناداری در پایگاه مدنی و وضعیت زندگی از کل جمعیت هلندی نشان میدهد (در هر دو مورد 0.000 p<). در حالیکه در نمونه اشخاص طلاق گرفته و بیوه بیشتر نشان داده شدهاند، اشخاص ازدواج کرده کمتر نشان داده شدهاند. ضمنا این متغیر ساخته شده تاحدی میتواند انحرافات در وضعیت زندگی را توضیح دهد. اطلاعات جمعیت تنها برای اشخاصی به کار می رود که بخشی از خانوارهای معمولی هستند؛ به بیان دیگر چیزی که تحت عنوان جمعیت نهادی شناخته میشود. اشخاصی که حداقل به مدت یک سال در خانههای سالمندان اقامت داشتهاند، خانههایی برای سالمندان، نقاهتگاهها و پرورشگاهها، مدارس شبانهروزی، مراکز توانبخشی و زندانها را شامل نمیشود. این مسئله، دو درصد از کل جمعیت هلندی هیجده ساله و بالاتر در این طبقهبندی را نادیده میگیرد. نمونه شامل اشخاصیست که در موسسات اقامت دارند؛ آنها مشمول گروه دیگری میشوند، گروهی که به صورت قابل توجهی بزرگتر است (9 درصد) نسبت به کل جمعیت هلندی (یک درصد). البته، تعداد نامتناسبی از افراد مسن در نمونه نیز به این تفاوت بزرگ کمک میکند. سهم خانوادههای تک والد در نمونه و کل جمعیت برابر است.
تفاوتهای اصلی در سهم اشخاصی که در خانوارهای تک نفره و آنهایی که در خانوارهای مشترک زندگی میکنند یافت شده است. نمونه تا حدی، نسبت به کل جمعیت هلندی، مجردهای بیشتر و اشخاص کمتری از خانوارهای چند نفره داشت. سهم مجردها به دقت با درجهی شهرنشینی مناطق مختلف پژوهش در ارتباط است: در مناطق شهری (آمستردام و اوتراخت)، تعداد مجردها بطور قابلتوجهی (به ترتیب 33 درصد و 40 درصد) نسبت به مناطق روستایی(در بینِنماس و هِت اولدات، به ترتیب 8 درصد و 17 درصد میباشد) بالاتر است.
تعیین نمایندگی نمونه براساس سطوح تحصیلی پاسخگویان ممکن نیست، به این دلیل که اطلاعات در نمونه نمیتواند به درستی با اطلاعات جمعیت کلی مقایسه شود. اطلاعات در سطح تحصیلی جمعیت کلی تنها برای جمعیت شاغل موجود است که چنین تعریف شده که اشخاص بین سنین پانزده و شصت و چهار سالی که حداقل دوازده ساعت در هفته کار میکنند یا دوازده ساعت در هفته در بازار کار مشغول هستند. نمونه از افراد هجده ساله و بیشتر گرفته شده است. طبقه بندی استفاده شده در هر دو مورد یکی میباشد: تحصیلات پایین، متوسط و بالا (شامل دانشگاه و آموزش حرفهای). تعداد نسبتا زیادی از اشخاص با تحصیلات پایین و متوسطه در نمونه را می توان اساسا با این واقعیت در نظر گرفت که هجده درصد نمونه، در طبقهبندی شصت و پنج ساله و بالاتر قرار میگیرد، گروهی که سطح تحصیلات کلیشان پایینتر از طبقهبندیهای سنی دیگر است.
در پایان، ما میتوانیم تعیین کنیم که گروه مورد مطالعهی مرحلهی نخست پژوهش در چندین نکتهی مهم با کل جمعیت هلندی هماهنگی دارد. گروه پاسخگو، در هر مورد معرف نسبت مردان به زنان، توزیع سنی و قومیت پاسخگویان میباشد. نمونه در وضعیت تأهل و وضعیت زندگی، به صورت معناداری از کل جمعیت تفاوت دارد، اگرچه، نسبت بین خانوارهای تکنفره و خانوارهای مشترک با این نسبت درون جمعیت کلی هلند قابل مقایسه است. نمایندگی براساس اطلاعات آموزشی نمیتواند صورت بپذیرد. همانطور که انتظار میرفت، نمونهی کوچک در مرحلهی دوم پژوهش انحراف قابل توجهی نسبت به نمونهی بزرگ نشان داد. تنها توزیع مردان و زنان و قومیت با توزیع جمعیت کلی هلند متناظر است. توزیع فراوانی دادههای زمینهای انحراف قابل توجهی از جمعیت کلی نشان میدهد. نمایندگی نمونه در فصل 13 بیشتر بحث خواهد شد. یافتهها در فصلهای بعدی به مجموعهی بزرگی از اطلاعات و نمونهی کوچکی مرتبط می باشد. در تجزیه و تحلیل، ما به روشنی مجموعهی دادههایی را نشان دادهایم که دادهها از آنها مشتق شده بودند.
علاوه بر این فصل، قسمت اول این مطالعه، متشکل از سه بخش دیگر است. در فصل 2، ما مفاهیم و نظریههای اصلی را ارائه می دهیم که مربوط به مطالعهی ارتباطات اجتماعی به طور کلی و انزوای اجتماعی به طور خاص است. دیدگاهها در روابط اجتماعی و معنای شبکههای شخصی، از لحاظ زندگی شخصی اشخاص و منظر اجتماعی مورد بحث قرار گرفته است. ما همچنین میفهمیم که روابط اجتماعی چطور در زمانهای مختلف شکل گرفته است، و اینکه اشخاص از لحاظ اجتماعی منزوی میشوند به چه معنی میباشد. فصل سوم سنخشناسی جدیدی از ارتباطات اجتماعی ارائه میدهد که در آن اندازهی شبکه نیز مانند کیفیت ارتباطات اجتماعی در ارتباط با احساس تنهایی به حساب آورده میشود. براساس دستهبندی ارتباطات اجتماعی، ما چهار گروه را توصیف میکنیم: یک گروه که از لحاظ اجتماعی دارای صلاحیت است ؛ دو گروه که در خطر انزوای اجتماعی قرار دارند و یک گروهی که واقعا از لحاظ اجتماعی منزوی میباشد.
در فصلهای 4 تا 9 از بخش 3، ما علل ممکن متفاوت انزوای اجتماعی را مورد بحث قرار میدهیم. در هر فصل یک موضوع مرکزی وجود دارد، و ارتباط آن با دستهبندی ارتباطات اجتماعی و انزوای اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد. عوامل شخصی که امکان دارد در پیدایش انزوای اجتماعی نقش داشته باشند عبارتند از: حوادث زندگی (فصل 4)، شایستگیهای شخصی (فصل 5) و سلامت (فصل 6). ما همچنین، ارتباط میان شبکهی اجتماعی و وابستگی به امکانات حرفهای را مورد ملاحظه قرار می دهیم (فصل 7). سپس چندین عامل اجتماعی را بررسی میکنیم: مشارکت اجتماعی (فصل 8) و روابط همسایگی (فصل 9).
بخش3 شامل سه فصل است. فصل 10 بر مقایسهی بین مناطق شهری و غیر شهری متمرکز است. ما پی میبریم که تفاوتهای روشنی میان جهان اجتماعی شهروندان در مناطق شهریتر، در مقابل جوامع کوچک وجود دارد. فصل 11 خلاصهی یافتههای اصلی میباشد. ما اهمیت نسبی عوامل متفاوت در ارتباط با انزوای اجتماعی بررسی میکنیم. عواملی که در فصلهای قبلی مورد بحث قرار گرفتند در اینجا به یکدیگر مرتبط شدهاند و در این زمینه مورد تحلیل قرار گرفتهاند. افزون بر این، در فصل 12، ما چهار نوع اساسی از مفهومبندی دستهبندی ارتباطات اجتماعی را به چندین زیرشاخهی جالب و پیشبینی نشده همراه با مشخصات شان تقسیم میکنیم. در اینجا، ما رابطهی بین دستهبندی ارتباطات اجتماعیمان، شایستگیهای شخصی و مشارکت اجتماعی و بهزیستی شخصی و جمعی پاسخگویان را مورد ملاحظه قرار میدهیم.
این مطالعه در بخش چهارم با دو فصل به پایان میرسد. فصل 13، شامل یک بازبینی روشی و نظری است. ما نگاهی انتقادی به روشهای پژوهش و پرسشنامههای مورد استفاده و مباحث مرتبط با نتایج ناشی از جوامع مدرن غربی میاندازیم. ما همچنین نقاط مرجعی را نشان میدهیم که نظریات موجود دربارهی بهزیستی عینی و شبکههای اجتماعی برای مطالعهی انزوای اجتماعی ارائه میدهند. فصل 14 خطوط سیاستگذاری اجتماعی را در جهت پیشگیری و کاهش انزوای اجتماعی ترسیم میکند. علاوه بر چشمانداز سیاست جدید، ما توصیههایی برای استراتژیهای مداخله میسازیم.
بسیار مفید.
بسیار عالی.
استفاده کردیم.