پژوهش من

دموکراسی، مدرنیته و تحلیل اجتماعی

پژوهش من

دموکراسی، مدرنیته و تحلیل اجتماعی

۱۳- امام علی٬ قدرت و اقتدار

دموکراسی و

                       

تجربه‌‌ی حقایق

 

                                                                                                               

 

(۱۳)
                        

 

فهرست

 

پیشگفتار

تولد دموکراسی در یونان

تجربه ی دمکراتیک ، مرحله ای گذار

نظریه کلاسیک دمکراسی

نظریه رقابتی

اسطوره ی دموکراسی

دمکراسی کثرت گرایان و نظریه ی فرهنگی

دمکراسی سوسیالیستی و دمکراسی های متعهد

دمکراسی لیبرال و جهانی شدن

دمکراسی و حوزه عمومی

دمکراسی و پدیده ی دولت - ملت

نظری پراگماتیک به مدرنیته و جامعه ی دمکراتیک

گفتمان های دولت مردم سالار

بررسی دمکراتیزه شدن عملی

گذری بر کلیات نظری دمکراسی

الگوی جهانی دمکراسی

دمکراسی دینی

بنیانهای تفاوت

تاریخ مسلمانان و مساله ی دمکراسی

برخورد امام علی (ع ) و مساله ی قدرت و اقتدار

رابطه حکومت امام (ع ) با مردم

نگاهی دوباره

اراده ی برتر

منابع

   

برخورد امام علی (ع) با مساله ی قدرت و اقتدار

دموکراسی برخوردی‌ست تجربی برای حل مساله قدرت و اقتدار و این جمله حقایقی را در بردارد  . اکنون با مقایسه‌ی برخورد امام علی (ع) با مساله‌ی اقتدار و قدرت سعی خواهیم کرد به نکاتی چند توجه کنیم  .

علی (ع) می‌فرمایند : “ هر که قدرت یابد ، همه چیز را برای خود خواهد خواست و مستبد خواهد گشت” ، لذا برای مهار طبیعت و حسنی قدرت               با سه راهبرد تدریجی عقلانیت ، مسوولیت و مشروعیت ، قیدهایی می‌آفریند که ضمن کنترل قدرتمدار از استبداد وی جلوگیری کنند  . بحث کنترل فرد قدرتمند برای جلوگیری از خودکامه شدن او از مسایلی است که بعدها در مردم سالاری بیشتر مورد توجه قرار گرفت و اصولاً دمکراتیزه کردن افزونتر یعنی جلوگیری از خودکامگی لااقل به طور نظری ، از آنجا که پیشرفت فکر و اندیشه در جدا کردن آن از بستر تاریخی‌اش  و به آزمون نهادن آن با به کاربندی تغییرات حاصل از شرایط جدید صورت می‌پزیرد باید گفت مسلمانان در بسط و انطباق این تفکر علی (ع) در زمانهای مختلف تلاش بایسته‌ای انجام نداده‌اند  .

طرح امام علی (ع) برای پالایش باورهای ذهنی مردم و تقدیس زدایی از قدرت ، طرح اقتدار سیاسی براساس رضایت درونی و پذیرش روانی مردم به جای اعمال قدرت مطلقه‌ی سیاسی بود  .

قدرت و به ویژه قدت سیاسی و از آن حیث که نیاز به انباشت ، تراکم و افزوده شدن برای قدرت بودن و قدرت ماندن دارند طبیعتی وحشی و سرکش و متکاثر می‌یابند و برای فرد قدرتمند فسادآور خواهند بود و برای قدرت مطلقه ، مطلقاً فساد می‌آورند ، برای رفع این مشکل باید با ابزارهای کنترلی قدرت را مهار کرد  .

شش مورد را درباره‌ی قدرت سیاسی می‌توان ذکر کرد

1ـ در اعمال‌اش معنی می‌شود نه مالکیت‌اش

2ـ فراگیر است و میل به فراروندگی دارد  .

3ـ انحصار طلب و ملزم‌گر است  .

و در همان حال مساله‌ی امامت  و اعتقاد مشروعیت الهی را با قدرت زمینی جدا کرده و از قدرت سیاسی تقدیس زدایی می‌کند : «اگر آسمان و زمین را به من بدهند تا خدا را با ربودن پوست حو از دهان مورچه‌ای عوض کنم نخواهم کرد ، دنیا نزد من ناچیز است

علی را با نعمتی که رویه زوال دارد چه کار؟»

«هیچ قدرتی نیست مگر به خداست خدای بزرگ و بلند مرتبه  .»

و بدیهی است هر شورشی بر هر حکومت که قدرت را تعویض کند باز قدرتی به خواست خداوند به کار خواهد آمد  . از این رو می‌فرماید : «بگو که مرا به شما اسیر ساخته‌اند و باید اطاعت‌ام کنید  . زیرا نفس در اختیار داشتن قدرت مقدس و و با تأییدات الهی نیست بلکه مصلحت الهی است و با اراده‌ی مردمان می‌تواند عوض گردد که باز علی (ع) می‌فرماید  . هر جماعتی لایق رهبری هستند که دارند» آنگاه برای اینکه حق مطلب در این زمینه گزارده شود می‌فرماید :

«نخواهم که بزرگ‌ام دارید زیرا آنکه شنیدن حق را و پند در  راه عدالت را بر گردن‌اش گران یابد ، عمل به حق و عدل را دشوارتر خواهد یافت»  .

امام علی (ع) برگزیده‌ی الهی است اما خداوند به وی اجازه نمی‌دهد که بگوید چون برگزیده‌ی او هستم باید اطاعت‌ام کنید  . «لا اکراه فی الدین ، قد تبین الرشد من الغی»  .

و این برعکس انگاره‌ی دین شاهی و ایران شهری و کلیسایی و خلفای اسلامی است  .

از این رو چنانکه در تاریخ حکومت وی هم می‌بینیم مخالفان‌اش را به جرم شورش علیه خدا مؤاخذه نمی کند و اظهار عقایدشان را آزاد اعلام می‌نماید  . برای بیان نزدیکی حکومت وی با دموکراسی ، این آزادی بیان ، مساله‌ای در خور توجه است به خصوص اگر با حکام آن دوره مقایسه گردد  .

4ـ نماینده است  .

5ـ همگانی است و به عموم تعلق دارد  .

6ـ در سطح اجتماع اعمال گشته و هدف اجتماعی نیز دارد  .

اما اقتدار ، قدرت مشروع را گویند و منظور را مشروع در اینجا همان قانونی بودن است  . قدرت سیاسی رابطه‌ای مبتنی بر سلطه یا مرتبط با آن است و جز متفکران چون فوکو و هانا آرنت و کروریه اغلب چنین اعتقادی داشته‌اند  . اما برعکس قدرت ، اقتدار با جان‌ها ارتباطی یابد هرچند ارتباط مادی آن با عالم حاکی است  . براساس قراردادها و پذیرش‌های همگانی قدرت را چهار چوب بندی می‌کنند و تحت عنوان اقتدار مشروعیت می‌بخشند  . ویژگی های اقتدار را می‌توان موارد زیر دانست  .

1ـ مشروعیت که متمایز کننده‌ی آن با قدرت است  .

2ـ توانایی اعمال تصمیمات

3ـ امری است ما هوی چنانکه قدرت را آفریده و همراهی می‌کند اما خود قدرت نیست  .

4ـ عقلایی و توجیه‌پذیر است  .

5ـ مسوولیت‌پذیر است (برپایه‌ی مناسبات مسوولانه و نظارت‌پذیر)  .

علی (ع) قدرت خودکامه و مطلقه و بی‌قید را موجب هلاکت می‌داند  . «هرکه قدرت یابد خودکامه گردد خودکامه هلاک خواهد گشت» وی با آنکه مشروعیت‌اش را از برگزیده شدن توسط رسول خدا و به امر خداوند می‌داند حکومت‌اش را مبتنی بر خواست مردم می‌شمارد : «من آهنگ نکردم تا آنان قصدم نکردند و بیعت نخواستم تا برای بیعت با من نشتافتند» و باز در جای دیگر می‌خوانیم : «اگر آن انبوه جماعت نبود یا گرد آمدن یاران حجت را تمام نمی‌کرد یا خدا از اهل دانش پیمان نگرفته بود که بر شکسبارگی ستمکاران و گرسنگی مظلومان خاموش نمانند (قدرت و خلافت را) رها می‌کردم  .»

برخورد نیروهای مدافع و در چهارچوب یک نظام با مخالفان غیر خشونت طلب (اپوزیسون) در نظامهای سیاسی مشارکتی و رقابتی ممکن است اما در نظامهای توتالیز اساساً این دیالکتیک منتفی می‌باشد  .

مقاومت‌های خودجوش و واقعی در معرض‌اند تا عملاً با تدبیر و دانش و ثروت وابسته به قدرت در دراز مدت توسط قدرت هرمونیک به مایه‌های دوام قدرت مسلط استحاله یابند  . اصل دیالکتیک قدرت و مقاومت که از توازن و تغییر در نظام و جامعه‌ی سیاسی نشأت می‌گیرد و پس زمینه‌ی تحدید قدرت هم هست  .

قدرت مطلقه و تمامیت خواه دیالکتیک قدرت را نمی‌پزیرد و مخالفات را سرکوب می‌کند پس به سخن‌ علی (ع) در معرض هلاک و نابودی است  . در عین حال قدرتی که مخالفان را بپذیرد در معرض دگرگونی است و روشن است که هدف علی (ع) اجرای قوانین اسلام است نه ماندن در قدرت بنابراین با خواست دگرگونی در قوانین و ساختار حاکم باید از حکومت چشم بپوشد ، این است که می‌فرماید : «علی را با نعمت روبه زوال چه کار؟» به هر حال وی در عمل حکومتی تأسیس می‌کند که حق اظهار مخالفت ، انتقاد و آزادی قانونی را در حالت حداکثری ، دست کم نسبت به زمان خویش ، رعایت می‌کند  . در حکومت وی ، دینی بودن حکومت توجیه کننده‌ی اعمال حاکمان نیست مثلاً آنجا که به مالک می‌گوید : دستورات رسیده را با حکم خدا ] به درایت عقلانی خویش [ بسنج و نگو مأمور هستم و معذور  .

طبیعت قدرت ، دینی و غیر دینی ندارد و جاد نظری و عملی امام علی (ع) برای زمینی کردن قدرت ، صرف نظر از حاکمیت معطوف گردید تا نتوان با توجیهی مثل دینی بودن ، حکومت را از قید عقل و مسوولیت و نظارن رها نمود  .

تحدید قدرت در اندیشه و عمل وی را در سه مرحله‌ی تحدید اخلاقی و طبیعت قدرت ، تحدید قدرت به حد عدالت و تحدید قدرت به مردم سالاری می‌توان در نظر گرفت  .

تحدید اخلاقی قدرت مانند توصیه‌ی مالک رشته به تقوای الهی و اینکه «مردم یا همکیش تو هستند یا در هر حال انسانی همچون تو» و تحدید قدرت به حد عدالت مانند آنجا که می‌گوید :

«دوست داشتنی‌ترین کارها برای تو میانه‌ترین‌اش حق ، همگانی ترین‌اش عدل و جامع ترین‌اش خشنودی مردم باشد» و نیز در جای دیگر :

«نارضایتی  عموم ، رضایت خواص را بی‌اثر می‌سازد»

و بدین ترتیب می‌توان دید که تحدید قدرت به مردم سالاری آمیخته با عدل علی (ع) است  . علی که جرجی‌زیدان عداللت را خونی در خون‌اش دانسته است و بسیار درباره‌اش نوشته‌اند  . از وی در عزرالحکم آورده‌اند که : «عدالت یعنی زندگی» و شاید بتوان گفت او زندگی‌اش را وقف عدالت کرده است  .

اما درباره‌ی تحدید قدرت به مردم سالاری می‌توان از فرمان نامه‌ی علی به مالک استفاده کرد  . وی در آنجا لااقل در هشت مورد واضح به این مساله اشاره داشته است :

1ـ اخذ مالیات بدون تعهد نداشتن به مصرف آن در جهت آبادانی باعث هلاکت است  .

2ـ مردم نباید نسبت به آنچه حاکم می‌پسندد وادار شوند گرچه به نفعشان باشد  .

3ـ تمجید و تملق ، حکمران را به خود پسندی و سرکشی می‌کشاند؛ سخن گفتن با مردم در موقعیتی برابر لازمه بقای حکومت است  .

4ـ باید مقابل مردم فروتنی کرد تا بتوانند به صراحت حق‌شان را از صاحبان قدرت مطالبه کنند  .

5ـ در عیوبی که حکومت دارد باید آشکارا عذر خواست و درباره‌ی گمانهای مردم به عدم صلاحیت و اهمان و خطا باید توضیح داد هر چند گمان درستی نباشد  .

6ـ حقوق عمومی به هیچ وجه به حاکمان تعلق نمی‌گیرد  .

7ـ خویشاوندگرایی در حکومت بر علیه شایسته سالاری است و حکومت را به زوال می‌کشد  .

8ـ با تأکید بر تعویض حاکمان و فرمانروایان ، اسطوره‌ی ماندگاری قدرت در ذهن مردم را باید شکست و از هیچ فردی حتی امام نیز نباید در ذهن مردم بت ساخته شود  .

بنابه موارد ذکر شده در این فصل به نظر می‌رسد برخورد علی (ع) با مباحث قدرت و اقتدار به مردم سالاری نزدیک باشد  . بی‌شک برخورد امام علی با مردم که همراه با حفظ کرامت و تجلیل از آنان برده و این از سخنرانی‌ها و نامه‌های آن حضرت و به ویژه اعمال وی در رأس حکومت مشخص است و با لحاظ بحث آزادی بیان و عمل به تخلفات عینی نه بر مبنای فرضیات در حکومت وی مثل جریان جنگ جمل و توطئه چینی صلحه و زبیر و یا فرار برخی مقامات و بزرگان قوم به طرف معاویه و مواردی از این دست و سکوت علی (ع) و آزادی مخالفان ، باید متأسف بود که این الگو در حکومتهای بعدی جهان اسلام استفاده نشد و تا امروز به هیچ وجه تئوریزه نشده است بلکه تنها سخن از تمجید و تعریف حکومت وی می‌شود  .

با ذکر تمام نیکی‌های حکومت علی (ع) نباید از نظر دور داشت که بین تفکر وی و حکومت وی با دموکراسی فرسنگها فاصله وجود دارد  . گذشته از این مساله که تفکر دموکراسی در آن زمان به هیچ روی مطرح نبود و پیامبر اسلام و ائمه و خلفا نیز مطرح نکردند ، تمام اعمال حکومتی حضرت علی (ع) در جهت حفظ اسلام و اجرای قوانین آن برای رسیدن به خشنود خداوند بوده است چنانکه در جاهای مختلف اشاره می‌کند که اگر تنها نیز بمانم برای حق خواهم جنگید و واضح است که گفتمان علی با درونمایه تقابل حق و باطل انسجام می‌گیرد و بحث رضایتمندی مردم نه اساس این گفتمان که پاره‌ای از این گفتمان است  . حکومت علی (ع) حکومتی است هدفدار و بر مبنای قوانین از پیش تعیین شده و این را از یاد نبرده‌ایم که نزد اعراب تازه از بت‌پرستی فارغ گشته سخن از اراده و اختیار انسانی و حضور مردمان برای تعیین سرنوشت حکومت (که شامل بادیه‌نشینان نیز بود) لطیفه‌ای بیشتر به نظر نمی‌آید به خصوص که در نظر آورید اسلام تنها به احترام به بردگان توجه کرد و حتی بحث الفای پرده‌داری را مطرح نساخت و در زمان حکومت علی (ع) شوارع و کوچه ها برای عبور زن و مرد به دو قسمت تقسیم می‌شد و بنابراین اگر از برابری انسانها در حکومت وی حرف می‌زنیم ، با برابری در دموکراسی بسیار تفاوت دارد و احیای روشهای حکومتی علی (ع) اگر به معنای بازسازی جامعه‌ی عملی (ع) باشد و اجرای قوانین او بازگشت به عتیق است و برآوردن احساسات نوستالوژیک  . اما اگر منظور ما یافتن پایه‌هایی برای گسترش مردم سالاری و پیدا کردن ریشه‌هایی برای گسترش مردم سالاری و پیدا کردن ریشه‌هایی برای تحکیم باور به دموکراسی است ، قضیه متفاوت خواهد بود  . زیرا تجربه‌ی دمکراتیک با توجه به پیشینه‌ها و سعی در اخذ روح مردمداری و عدلالت و از تجربه‌های پیشین ، بسیار ثمر بخش‌تر خواهد بود  .

نظرات 2 + ارسال نظر
علی جمعه 28 آبان 1389 ساعت 22:44 http://baranerahmat200.blogfa.com

جالب وخواندنی بود

ف سه‌شنبه 8 شهریور 1390 ساعت 13:22

به قول دوستمان جالب و خواندنی بود . ولی آیا خدائی خسته نشدید به قول صادق هدایت کون اسلام رو اینقدر لیس زدید و دنبال وصله و پینه به دموکراسی اسلامی می گردید .

درود به دوست کم تحمل ما ، ف
بدون ایمیل، بدون آدرس، بدون حوصله ی خواندن
1.
اگر مطلب را خوانده بودید متوجه می شدید
من اصلاً در پی وصله پینه نبوده ام
بلکه نقطه جوش ها را نشان داده ام و اتفاقاً گسست را
2.
اگر نخوانده اید پس چرا مطلب را جالب و خواندنی نامیده اید. اتفاقاً این دروغ های معمول نشان می دهد ما در اخلاق جامعه ای ک هبه آن انتقاد می کنیم اسیر ایم. در واقع شایسته ی انتقاد کردن نیستیم چون هنوز فراتر از آ ننرفته ایم و خوب درکش نکرده ایم چرا که همچون ماهی شناگر آن ایم
3.
امیدوارم حوصله کنید و بخوانید. آن وقت هم فضا را بهتر می بینید هم آرامش شخصی بیشتری می یابید. به جرعه ای نباید سیاه مست شد و بساط را از هم پاشید. مهمتر آن که دست کم راه گفت و گو را نبندید. ناسزا نوشتن و گریختن راه صادق هدایت نبود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد